هر سه بار اولی بود که به سفر راهیاننور می رفتیم اولش فقط شوق سفر بود؛ اما کمکم به شوق وصال تبدیل شد و اکنون هم که غم فراق!.
به گزارش گلستان ما، ثبت نام اردوهای راهیان نور بسیج دانشجویی استان گلستان به رسم هر سال در آستانه عید نوروز آغاز به کار کرده و در برخی دانشگاهها مانند دانشگاه غیرانتفاعی گلستان لیستها پس از رسیدن به حد نصاب بسته شد؛ اما سه دانشجوی دختر این دانشگاه با اشک و آه و ناله اصرار به ثبت نام و اعزام داشتند.
الهام خانی، آسیه کرد و فاطمه حاجی محمدی سه دوست دانشجو بودند که سال گذشته در دوران کاردانی برای اولین بار به این سفر رفتند؛ آسیه کرد گفت: سال گذشته با وجود اینکه از ماهها قبل از ثبت نام اصرار به اعزام داشتیم در روزهای آخر به ما اطلاع دادند که اسم شما و چند دانشجوی دیگر به علت کم بودن ظرفیت از لیست ثبت نامیها خط خورده است خیلی اوضاع بدی بود ما کلی برنامه ریزی کرده بودیم و البته این را بگویم که چون بار اولمان بود بیشتر اشتیاق سفر دسته جمعی داشتیم.
کُرد ادامه داد: درست نمیدانم که چه شد دوباره به ما اطلاع دادند که میتوانید بروید به هر حال اسم آن را اثر اشک و دعا بگذاریم و یا طلبیدن شهدا، هر چه که بود برای ما سه تا یک معجزه محسوب میشد؛ یک روز صبح دیدیم که داخل اتوبوس نشستهایم و از آنجایی که خیلی برای این سفر لحظه شماری میکردیم، تا به مقصد نرسیدیم باز هم باورمان نشد، تا اینکه وارد پادگان دوکوهه شدیم و باور کردیم که ما هم راهیِ نور شدیم!
فاطمه حاجی محمدی از بهترین خاطره سفر خود برای ما اینچنین گفت: اگر بگویم تمام این سفر برای ما پر رمز و راز بود نه جوگیر شدهام نه غلو کردهام!
وی افزود: طبق برنامه ریزیهای سفر قرار شد در چند ایستگاه توقف داشته و زیارت کنیم، شب دوم سفر که دقیقا مصادف با شب وفات حضرت فاطمه زهرا (س) بود را در شلمچه گذراندیم، به حق رمزآلودترین منطقه برای من شلمچه بود شب خیلی عجیبی بود؛ اما شب قرار عاشقانه ما و روضه خانم فاطمه زهرا (س) با وجود میل باطنی به پایان رسید و وارد حسینیه محل اسکان شدیم؛ به ما اطلاع دادند که ایستگاه بعدی اروند است؛ به هر حال ما بار اولمان بود و اروند را نیز ندیده بودیم؛ اما خیلی خاک شلمچه ما را هوایی کرده بود و آرزو داشتیم کاش یک بار دیگر بتوانیم زیارت شلمچه را تجربه کنیم.
حاجی محمدی ابراز داشت: آن شب به هر حال صبح شد و در کمال شگفتی صبح با باران شدیدی در خوزستان مواجه شدیم به ما اطلاع دادند اروند را آب گرفته و هیچ کاروانی امروز را نمیتواند به اروند برود اینجا بود که با تمام وجود حس کردم اگر واقعا چیزی را از ته دل بخواهم به آن میرسم، ما باز هم بر خلاف سین سفر به «شلمچه» رفتیم.
این دانشجو تصریح کرد: همین طور به شگفتی سفر ما اضافه میشد دقیقا صبح همان روز پیکر مطهر 98 شهید گمنام از مرز شلمچه وارد ایران شد و ما در کمال ناباوری خود را زیر تابوت شهدایی میدیدیم که آمده بودیم تنها جای پای آنان را زیارت کنیم!
الهام خانی در وصف این حس و حال، بغضی کرد و با مردمک لرزان و در حالی که گونههایش سرخ شده بود، گفت: قادر نیستم بگویم دقیقا چه حس و حالی داشتم مدام حرفهای روحانی کاروان که میگفت این سفر به دعوت شهدا بود از ذهنم می گذشت و اینکه آن شهدا بدون اینکه قبل از سفر بدانم داشتند روی دستان خودم تشییع می شدند میخواستم با شهدا حرف بزنم؛ اما هول تمام شدن مسیر تشییع تمام کلمات را از دایره لغات ذهن من پاک کرده بود تصمیم گرفتم ذکر بگویم شاید باور نکنید اما دقیقا همان لحظه یک تسبیح روی زمین پیدا کردم!
خانی در ادامه بیان داشت: پدرم رزمنده دفاع مقدس است و گهگداری خاطرات آن دوران را برایمان تعریف میکند؛ اما هیچگاه آن خاطرات را آنچنان که در این سفر لمس کردم نمیفهمیدم.
آسیه کرد نیز با بیان اینکه پدر من هم دو سال در جبهه جنگید، تصریح کرد: پدرم از خاطرات خودش و هم رزمانش برای ما صحبت میکرد؛ اما این سفر 4 روزه باعث شده بود که من خودم حس کنم دو سال در کنار رزمندگان حضور داشتم، آن قدر از حس و حال این سفر و اثرات آن زندگی ام پر شده که مادرم مدام میگوید سالهای بعدی زودتر برو!
کرد همچنین گفت: هر سه بار اولی بود که به سفر راهیان نور میرفتیم اولش فقط شوق سفر بود اما کم کم به شوق وصال تبدیل شد و اکنون هم که غم فراق! واقعا بی قراریم و عاجزانه آرزو میکنیم که امسال هم بتوانیم برویم؛ احساس میکنیم خدا نمیخواهد؛ شهدا نمیطلبند و این احساسها عذاب آور است امیدواریم و مدام دعا میکنیم که اینگونه نباشد و باز هم زائر کربلای ایران بشویم.
انتهای پیام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد